Sunday, July 15, 2007

سينما، عكاسي، گرافيك، خط و ... از هنرها نيستند، گفتگو با بهرام دبیری


ربط بين كاريكاتور و نقاشي چيست؟
هيچي. بحثي را تازگي ها با بعضي شروع كرده ام وجاي گفتگويي طولا‌ني دارد. گفته ام سينما، عكاسي، گرافيك، خط و ... از هنرها نيستند. هنر ها همان شش تايي بود كه مي شناختيم. از آنجا كه عدد هفت عدد جذابي است، سينما را كردند هنر هفتم كه معجونيست از تمام آن هنرها و بوسيله كارگردان كنار هم چيده مي شود. بعد ها هم حرف هاي عجيبي از آن بيرون آمد. سينماي گيشه، سينماي روشنفكر...در حالي كه سينما هنريست توده اي وبه مردم تعلق دارد.هنرهايي كه تعيين كننده هاي تاريخي هستند وهويت هاي ملي و زيبايي شناسي انساني را سامان مي دهند چيزهاي ديگري هستند. معماري، شعر، نقاشي، تاتر. وگرنه تام كروز كه نشد كار! و الا آشپزي و ...
مليله‌دوزي...
آره، آن را هم هنر بدانيم.

در تلويزيون ما كه همه اينها هنر مي‌باشد.
دم اين كافه‌هاي ساز و ضربي نوشته شده با شركت هنرمندان راديو و تلويزيون
.....
كجاي زندگي بيشتر طنز است؟

به نظر من در ايران همه اش طنز بسيار تلخي است
..........
.... ولي درباره آيدين آغداشلو به اعتقاد من او نقاش نيست اصولا‌. گرافيست، بدلكار و ساخت و ساز كار درجه يكي است.سواد درجه يكي در تاريخ هنر دارد به خصوص تاريخ مينياتور وخط ايران و معلم درجه يكي است. نامي هم به معنايي سليقه من نيست اما كارهاي سفيد و بوم هاي برجسته اش به هر حال در غرفه هنر مدرن ايران در هفتاد سال گذشته و براي تجربه هاي ميني ماليستي در تاريخ نقاشي مدرن ايران جايي خواهد داشت
..........
اصولا‌ جايزه دادن به هنر و هنرمند كار خنده داري است. فكرش را بكن شاه شجاع، حافظ را صدا مي كرد كه جايزه دهد. جايزه به نظر من بي معني است. در واقع نوعي كار تبليغاتي است. خيلي از رفتارهايي كه مي شناسيم رفتارهاي سده اخير است. بعد فاجعه ديگري است به نام رسانه ها كه مي توانند كسي را معروف كنند يا كسي را ناديده بگيرند. البته كه عمرش كوتاه است و خوشبختانه تاريخي نيست ولي خب به مسايلي منجر مي شود.دوست شاعري مثل حافظ سي سال پس از مرگش مي آيد و شعرهايش را جمع آوري مي كند. اما در زمان ما، بچه ها سال اول دانشگاه هستند، مي آيند پيش من و مي گويند كه رفتيم گالري وقت گرفتيم و مي خواهيم نمايشگاه بگذاريم!
...........
خروسهاتان كجا رفته اند؟ نيستند.

خروس ها هنوز هم گاهي سراغم مي آيند وهستند. روزي داشتم كار مي كردم، با قاشق از داخل كاسه رنگ هايم رنگي برداشتم. تكه اي از آن روي زمين افتاد و ديدم كه عجب خروس زيباي خوشگلي است وفقط دو تا پا لا‌زم دارد و يك تاج قرمز.شروع كردم به كار كردن يك سري مرغ و خروس و اين جانورها به شدت محبوب و معروف شدند و سر و صدا راه انداختند و مانند گله اي در شهر شروع به راه رفتن كردند و داخل خانه هاي مردم شدند.هنوز آنها را گاهي كار مي كنم
..............
انتظاريست در جامعه اي كه خيلي ارتباطي با نقاشي ندارد.وقتي يك تابلو مي بينيم تا به يك مفهوم ادبي تبديل اش نكنيم مي گويد آن را نمي فهمم. به اين معنايي كه گفتي كاملا‌ درست است و اين دو هنر هاي كاملا‌ مستقلي هستند كه دليلي ندارد ما از نقاشي انتظار يك بيان ادبي يا شعر داشته باشيم. اما بحثي هم كه در ابتدا كردم مربوط به يك پيوند كهن تاريخي است كه اجتناب ناپذير است و هيشه بوده است. اين دو دائما جابجا شده اند
..............
.... من تصويرگري را مي شناسم كه در كوه زندگي مي كند و حتي خانه اي ندارد

يك نقاش شيرازي همين‌طوري به اسم "كاكو" هم بود. هم دوره سهراب سپهري بود و به مراتب از سپهری نقاش تر بود. اما سپهري كه به نظر خيلي متواضع و گوشه گير و عارف مي آمد در همان زماني هم كه زنده بود، بيزينس اش را خوب بلد بود
.............
بامزه ترين شغل دنيا ؟

حسابداري و البته كسي كه صبح به صبح كارت مي زند، حقوق دارد، بيمه دارد و كارش اين است كه مجله هاي فرنگي را تماشا كند و جاهايي كه به نظرش خوب نيست را سياه كند
.......
گزیده ای از متن مصاحبه مهناز عادلی با بهرام دبیری منتشر شده در روزنامه اعتماد ملی مورخ 23 تیر 86 با عنوان تام کروز که نشد کار

No comments: