ميلهها در درون مناند، ترجمه خاطره ای از کافکا
چند ثانيه يکديگر را خاموش نگاه کرديم. بعد در زدند. پدرم وارد شد. هيجان از بين رفت. ديگر فقط راجع به موضوعهاي بياهميت صحبت کرديم، ولي طنين گفتة کافکا، «ميلهها در درون مناند»، هنوز در وجودم ميپيچيد. نه تنها در آن روز، بلکه هفتهها و ماههاي متوالی
ادامه
No comments:
Post a Comment