Monday, June 18, 2007

انسان براي من موجود هراس انگيزي است ، گفتگو با رضا قاسمی

نوشتن رمان به من امکان مي دهد در انزوا زندگي کنم. سال هاست که ديگر حوصله هيچ جمعي را ندارم. انسان براي من موجود هراس انگيزي است. هيچ حيواني همنوع خودش را نمي درد. اما انسان، همنوع که هيچ، همکار خودش را هم به راحتي مي درد.

در همين ايران خودمان مردم به دليل خوکردن با محيط خودشان متوجه نيستند تا چه حد خشونت در رفتار و کلامشان جاري است. تنها کسي که از بيرون مي آيد مي تواند بگويد آقا يا خانم بوي سوز مي آيد. الان سال هاست که من نمي توانم هيچ فيلم ايراني را تحمل کنم. بعد از پنج دقيقه خاموشش مي کنم. از بس سر و صدا توي اين فيلم هاست. از بس تنش و عصبيت در صدا و رفتارهاست.

بايد ديد هرکس براي چه مي نويسد. نوشتن من معطوف است به يک نياز دروني، نه سليقه مخاطب

داستان «سپرده به زمين» نجدي مي ارزد به تمام داستان هاي کوتاه هدايت.

نبايد فراموش کرد که اين ترک وطن بسياري را هم نابود کرده است. ترک وطن و مهاجرت براي بقاست. همانطور که مهاجرت پرندگان هم براي بقاست. اما اگر قرار باشد براي پرندگان مهاجر هم امکان بازگشت مسدود شود تعداد کمي از آنها مي توانند جان سالم به در برند و خود را با محيط تازه وفق بدهند.

نسل جوان بسيار باسوادتر از گذشته است. اما چيزي که بيشتر از سواد اهميت دارد ديد است. براي گسترش ديد فقط کتاب خواندن کافي نيست. نويسنده ايراني چقدر امکان دارد تئاتر خوب ببيند يا نقاشي خوب؟

سوال: چرا نويسندگان بزرگ ايراني چندان در دنيا معروف نمي شوند؟

به دليل بي سوادي يا کم سوادي. در ايران، ما نويسنده خوش قريحه کم نداريم؛ اما آنها را بگذاريد کنار يوسا يا فوئنتس تا ببينيد چقدر سوادشان کم است
متن کامل در روزنامه اعتماد

نقد بخشی از سخن رضا قاسمی توسط حسین نوش آذر:
داستان­نویس و رمان­نویس الزاماً نباید باسواد باشد، به آن مفهوم که یک فیلسوف یا یک اندیشمند «باسواد» یا اهل فکر است. نویسنده به هوش عاطفی نیاز دارد. همینگوی در پیرمرد و دریا هوش عاطفی دارد. فاکنر در خشم و هیاهو، وقتی دنیای ذهنی بنجی را می­سازد هوش عاطفی دارد. بکت در ملوی هوش عاطفی دارد. همینطور کافکا در داستان­هایی مثل محاکمه یا هنرمند گرسنگی هوش عاطفی دارد. برخلاف نویسندگانی مثل هاندکه، یا بوتو اشتراوس، توماس برنهارد یا گئورگی کنراد، یا مثلاً کوندرا که فکرشان به هوش عاطفی­شان می­چربد. آن هم به این شکل که داستان اصولاً برای اینطور نویسندگان بهانه­ای­ست برای طرح افکار شبه­فلسفی و فلسفی­شان درباره­ی هستی، بدون آن­که تن بدهند به محدودیت­های علمی که فلاسفه با آن درگیر اند

متن کامل نوشته حسین نوش آذر

No comments: