Friday, April 27, 2007

مراجع چماق دار هنری

در فقدان نهادهای فرهنگی هنری نقش اشخاص «معتبر» یا همان «بزرگان» و «اساتید» تعیین ­کننده­ تر و مؤثرتر از آن­چه باید باشد، گشته و اعتبار و مقبولیت اجتماعی اثر هنری به تمایلات و سلیقه ­های آنان مشروط می­شود.

تا آن­جایی که به مناسبات مافیایی غالب در جماعت فرهنگی مربوط می­شود، تردیدی ندارم که «اساتید» یادشده درصورتی که عزمی اجتماعی برای ایجاد نهادهای فرهنگی به وجود بیاید، اولین کسانی خواهند بود که علیه آن به مبارزه برخاسته و چنین تلاشی را در نطفه خفه کنند

در صورت شکل ­گیری نهادها، قدرت و منافع و اعتبار اجتماعی آن­ها یا تضعیف و محدود می­شود یا به کل از بین می­رود. به همین خاطر شخصا یاوه ­گویی­های آنان در باره دمکراسی، سکولاریسم، تحزب، مدرنیته، عقل­گرایی و ... را، تا وقتی که خلاق آن ثابت نشده باشد، یک­سره حرف مفت می­دانم و به آن هیچ اعتمادی ندارم.

یکی دیگر از اثرات سوء فقدان یک نهاد هنری سالم، تبدیل نهادها و اشخاص معتبر و صاحب­نام غربی به کانون­های تعیین ارزش هنری است که به ابزاری برای دوختن دهان افراد معترض به مناسبات مافیایی و هرزه حاکم بر جماعت هنری «ما» تبدیل شده است.


به من انتقاد می­کنند که به کیارستمی و ... «گیر» داده­ام و او را می­کوبم. حال آن­که کوبندگان واقعی کسی نیست جز خود همین «بزرگان» و پیروان مؤمن و متعصب آن­ها، و کوبیده­ شده ­های واقعی صدها و یا هزارها هنرمند جوانی هستند که هم خود و هم حاصل خلاقیت­شان به خاطر دارا بودن دید، سلیقه و شخصیت مستقل، به خاطر پرهیز از تملق و چاپلوسی «بزرگان»، به خاطر نداشتن ارتباط با باندهای رفیق باز هنری، در تنهایی خود نیست و نابود می­شوند و نام آن­ها هیچ­گاه در پرونده جنایی مراجع چماق­دار هنری درج نمی­گردد.
متن کامل در وبلاگ 4 دیواری
نوشته مانی ب

No comments: